جدول جو
جدول جو

معنی تکیه گه - جستجوی لغت در جدول جو

تکیه گه
(تَ یِ گَهْ)
مخفف تکیه گاه. جای پشت دادن و تکیه کردن. محل تکیه. متکاء:
صحراش باغ و زیر نهفتش در
بر تختهاش تکیه گه حورا.
ناصرخسرو.
خواجه از باد تکیه گه کرده
بالش از بالش پراکنده.
خاقانی.
بلکه تن عرش بالشی است مربع
تکیه گه جای کبریای صفاهان.
خاقانی.
سزای تکیه گهت منظری نمی بینم
منم ز عالم و این گوشۀ معین چشم.
حافظ.
شاه نشین چشم من تکیه گه خیال تست
جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو.
حافظ.
، پناه گاه. جای پناه و اعتماد:
آنکه تا شد بر سریر بی نیازی متکی
شد سریر جود او تکیه گه اهل نیاز.
سوزنی.
بر تیغ اوست تکیه گه شغل کلک تو
مردان تیغزن شده بر کلک متکی.
سوزنی.
بده انصاف خود که دینداران
جز بر انصاف تکیه گه نکنند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
جای تکیه دادن، پشتی، کنایه از پشت وپناه
فرهنگ فارسی عمید
دهی است از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. سردسیر است و 180 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ گَهْ)
کینه گاه. میدان جنگ. رزمگاه. عرصۀ کارزار:
به پیش نیاکانت بسته کمر
به هر کینه گه با یکی کینه ور.
فردوسی.
زمانی نکرد او یله جای خویش
بیفشرد بر کینه گه پای خویش.
فردوسی.
همه نامداران شمشیرزن
بر این کینه گه بر شدیم انجمن.
فردوسی.
خنک آنکه بر کینه گه کشته شد
نه از ننگ ترکان سرش گشته شد.
فردوسی.
و رجوع به کینه گاه شود
لغت نامه دهخدا
(یَ گَهْ)
سایه گاه. جائی که سایه باشد:
بجم گفت کای خسته از رنج راه
بدین سایه گه از چه کردی پناه.
فردوسی.
بخفت اندر آن سایه گه شهریار
نهاده سرش مهربان بر کنار.
فردوسی.
، پناه. حمایت. کنف:
هر که در سایه گه دولت او گام نهاد
کند از مسکن او حادثۀ چرخ حذر.
سنایی.
رجوع به سایه گاه شود
لغت نامه دهخدا
(تَ یِ)
محل تکیه و محل آسایش و محل سکون و استراحت و متکا. (ناظم الاطباء). مسند. (آنندراج). محل اتکا. تکیه جای. آنجا که بدان تکیه کنند:
باغ از حریر حله بر گل زند مظله
مانند سبزکله بر تکیه گاه دارا.
کسائی مروزی.
ای شاه تاجدار که بر تکیه گاه ملک
هم پادشه نشینی هم پادشه نشان.
سوزنی.
مگر فضل من ناقص است ار نه من
بر او تکیه گاهی عجب کردمی.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 80).
تکیه گاه نصیب بعد الیوم
جز بر اکرام ذوالجلال نماند.
خاقانی.
تکیه گاه او فرق فرقدین است و سیرگاه او بر جناح نسرین. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 446).
بمعنی توان کرد دعوی درست
دم بیقدم تکیه گاهیست سست.
(بوستان).
از جهت خانه های رفیع و قصرهای مشید آراسته به تکیه گاه وتخت. (ترجمه محاسن اصفهان ص 27).
آرام و خواب خلق جهان را سبب توئی
زان شد کنار دیده و دل تکیه گاه تو.
حافظ.
از آن زمان که بر این آستان نهادم روی
فراز مسند خورشید تکیه گاه منست.
حافظ.
صباح عید که در تکیه گاه ناز و نعیم
گدا کلاه بسر کج نهاد و شه دیهیم.
عرفی (ایضاً).
نقش مراد طرح به اقبال میدهند
جمعی که تکیه گاه خود از بوریا کنند.
صائب (ازآنندراج).
بموی کمر ابروان همنشین
سر ناز را تکیه گاه از سرین.
ملاطغرا (ایضاً).
تکیه گاهم حلاوت است چو چشم
بالش مخملم شکرخواب است.
مفید بلخی (ایضاً).
، به مجاز، پشت و پناه. (آنندراج). پناه و پشتی. (ناظم الاطباء) :
نهادم تکیه گاه افسانه ای را
بهشتی کردم آتشخانه ای را.
نظامی.
ای کوته از صفات تو فکر بلندما
داغ تو تکیه گاه دل دردمند ما.
شاهدای گیلانی (از آنندراج).
رجوع به تکیه جای و تکیه گه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
پشت و پناه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
جای تکیه دادن، پشتی، پشت و پناه، آن چه وزن جسمی را تحمل کند (فیزیک)
فرهنگ فارسی معین
بالش، متکا، مخده، اتکا، نقطه اتکا، گرانیگاه، پشت وپناه، پشتیبات، حامی، تکیه گه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
يدعّم
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
Abutment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
appui
دیکشنری فارسی به فرانسوی
نی قلیان
فرهنگ گویش مازندرانی
محل تکیه، کنار تکیه
فرهنگ گویش مازندرانی
لب و لوچه
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
ตัวยึด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
apoyo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
опора
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
Stütze
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
опора
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
przyczółek
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
支座
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
apoio
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
appoggio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
سہارا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
tumpuan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
অবলম্বন
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
msaada
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
받침대
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
支柱
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
תמיכה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
steunpunt
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تکیه گاه
تصویر تکیه گاه
सहारा
دیکشنری فارسی به هندی